وب سایت شخصی میکائیل خورشیدی دشمنلو
داستان عشق و اژدها ، قصه ای از رشادت ها ، نام آوری ها و عشقی آتشین و سوزان است که در سرزمینی افسانه به وقوع می پیوندد.داستان اژدهایی مهیب و عظیم الجثه که با حضورش موجب اتفاقات بی شماری در سرزمین های مختلف گشته و سرآغاز عشقی شیرین می شود . این قصه جذاب و خواندنی ، هم اینک برای دانلود شما عزیزان اماده شده و با قیمتی ناچیز به فروش می رسد.

داستان عشق و اژدها

داستان عشق و اژدها ، قصه ای از رشادت ها ، نام آوری ها و عشقی آتشین و سوزان است که در سرزمینی افسانه به وقوع می پیوندد.داستان اژدهایی مهیب و عظیم الجثه که با حضورش موجب اتفاقات بی شماری در سرزمین های مختلف گشته و سرآغاز عشقی شیرین می شود .
این قصه جذاب و خواندنی ، هم اینک برای دانلود شما عزیزان آماده شده و با قیمتی بسیار استثنایی به فروش می رسد.

در اینجا خلاصه ای از ابتدای این قصه شیرین و خواندنی را می توانید مطالعه نمائید : 

بنام خدا

درزمان های بسیار دور ، در سرزمینی از سرزمینهای دوردست ، کشوری بود بسیار وسیع ، آباد و سرسبز که کوههای سر به فلک کشیده مانند نگین انگشتری آن را در میان گرفته بودند. این سرزمین زمستانهایی پر برف و بهاری پر از گل وسنبل داشت. در این سرزمین مزارع و باغهای پرنعمت و پربار زیادی وجود داشت و خداوند لطف بیکران خویش را برای مردم این خطه ارزانی کرده بود. اهالی آن بسیار شاد وخوشحال بودند و زندگی خوبی داشتند.

این سرزمین پادشاهی داشت به نام بهمن که بسیار عادل و سخاوتمند بود و با رعایا به عدالت و مهربانی رفتار می کرد و به همین خاطر مردم وی را بسیار دوست داشتند و با ناراحتی او غمگین و با خوشحالی او خوشحال می شدند . در جشن ها ، مراسم و مناسبت ها نیز همه مردم مهمان حاکم و خانواده او بودند و در آسایش و خوشحالی روزگار می گذراندند .
پایتخت این سرزمین شهری بود به نام پگاه ، علت نام گذاری آن بود که شهر در دامنه کوهی سر به فلک کشیده قرار گرفته بود و اولین تلالو خورشید بر برج و باروی بلند آن تابیده و انوار طلایی آفتاب جلوه زیبایی به این شهر می داد.

مردم همزمان با طلوع آفتاب از خانه ها بیرون آمده و در میدان شهر جمع می شدند . مربیان کارکشته ورزشی که عمدتا از سپاهیان با تجربه و کهنه کار قدیمی بودند ، ورزش را شروع می کردند و اهالی شهر اعم از زن و مرد و پیر و جوان با علاقه و رغبت شروع به ورزش می کردند و به همین علت مردم این شهر عموما سالم ، خوش اندام و البته شجاع بودند و این باعث شده بود تا سرزمین های همسایه رفتاری مسالمت آمیز و همراه با احترام زیادی با آنها داشته و سعی در رفت وآمد و داد و ستد با آنها داشته باشند.

به همین دلیل مردم نیز زندگی خوبی داشته و با راحتی روزگار می گذراندند. آب این شهر نیز از رودخانه ای که از آن نزدیکی می گذشت تامین می شد که این رودخانه در دره ای بزرگ در میان کوههای نزدیک به شهر قرار داشت و مردم از آن برای شرب و آبیاری باغ ها و کشتزارهایشان استفاده میکردند . البته در فصول تابستان آب این رودخانه اندکی کمتر می شد که مردم شهر با صرفه جویی و عدم اسراف و جلوگیری از هدر رفت آب ، مشکلی را احساس نمی کردند ؛

ماجرا از اینجا آغاز شد که روزی از روزهای اواسط بهار که دختران شهر برای آوردن آب به رودخانه رفته بودند با یک امر غیرعادی رو به رو شدند که تا آن زمان سابقه نداشت. آب رودخانه به قدری کم شده بود که تقریبا در حال خشکیدن بود. آنها که تاکنون هیچگاه چنین چیزی را ندیده بودند ، بسیار نگران شدند و فورا به شهر برگشته و موضوع را به اطلاع مردم رساندند. این خبر به سرعت در شهر پیچید و مردم با نگرانی به سمت رودخانه هجوم آوردند و در کمال باناباوری دیدند که آب رودخانه کاملا قطع شده و هیچ آبی در آن جاری نیست .

خبر به سرعت به دربار پادشاه رسید و حاکم دستور داد تا بزرگان شهر پس از بازدید از رودخانه ، جهت علت یابی ، مشورت و چاره جویی حاضر شوند…

کلیه حقوق این وب سایت محفوظ بوده و هرگونه استفاده از محتوای آن منوط به کسب اجازه از صاحب اثر می باشد